من لالا دارم...
امروز من دخمل دوتایی رفتیم سر کلاس. اینقدر شیطونی کرد و بهونه گرفت که داشتم دیونه میشدم. یه ذره با بچه ها بازی می کرد. یه دقیقه شیر می خورد. یه دفعه گریه میکرد و خوابش می اومد. بعد هم میگفت با من بازی کن با کسی حرف نزن. اینقدر خسته ام کرد که نتونستم برم خونه با اینکه هیچ کس خونه مامان عزیزم نبود اومدم اینجا. هنوزم داره شلوغ میکنه. دلم می خواد بخوابم. من میرم لالا. ...
نویسنده :
مامانی
20:52